این پژوهش بر اساس توضیحی از ساختار ژئوپولتیک شبه جزیره عربستان در پیش و پس از ظهور اسلام به ارائه درکی از سرشت قدرت و منطق سیاست در گفتمان سیاسی قریش میپردازد که در فهم تحولات منجر به ظهور و گسترش اسلام به مثابه دینی ابراهیمی مؤثر واقع میشود. چنین توضیحی راهی به فهم مجموعهای از مناسبات سیاسی میگشاید که تأمل در آنها می تواند تمهیدگر آگاهی پیشینی کمابیش قابل توجهی برای شناخت ساختار قدرت حاکم بر نظام قبیلهگرایی در عهد ظهور اسلام گردد. رویکرد روششناختی این پژوهش برگرفته از گفتمان است. بر این اساس تلاش شده است که تفاوتهای زنجیرههای دلالت در دو گفتمان اسلام به مثابه دینی ابراهیمی و قریش به مثابه ساختاری متکی بر قبیله گرایی بررسی و تحلیل گردد و نحوه انتقال از قبیلهگرایی سنتی عربی با محوریت قریش به عهد اسلامی به بحث گذاشته شود